بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
تو مترو آزادی پیاده شدیم . موقع پیاده شدن یه پیر زنی که معلوم بود خیلی دل خوشی از ما نداشت (!) با لحنی کنایه آمیز گفت : " «پیاده شید ! پیاده شید جا باز شه !»خب حق داشت ! با بودن ما جایی برای اون و امثال اون نبود !!
از پله های مترو تو اون ازدحام جمعیت بالا میرفتیم که یک دفعه خانم مسنی روی پله ها افتاد! احتمالا فشارش بالا و پایین شده بود . ماموران مترو فوری خودشون را رسوندند و... من دیگه نمیدونم چی شد . فرصت نبود زیاد واستم ولی تا وسطای راهپیمایی حواسم پیش اون خانم بود که چیزیش نشده باشد! به هر حال پای نظام بودن این چیزها را هم داره !
از درب مترو که اومدیم بیرون ، ازدحام جمعیت در همون نقطه به من فهماند که مردم باز هم مثل سالهای قبل به میدان آمده اند . جمعیت انبوهی که در حال راهپیمایی به سمت میدان آزادی بودند و هر کدام یک پلاکارد و پرچمی دستشان بود و با شعار های مختلفی از جمله شعار مرگ بر آمریکا به سمت میدان ازادی حرکت میکردند .همون جلوی درب مترو یک پلاکارد نصیبم شد و خوشحال به همراه دوستانم به سمت میدان راه افتادیم .
حاشیه های خیابان آزادی پر بود از حاشیه هایی که میشود نوشت ! خیلی دنبال نوشتن این حاشیه ها نیستم ، فقط همین را بگم که تو دو سه تا از غرفه ها چنان آهنگ هایی پخش میکردن که بعضی از حاضران در راهپیمایی ناخودآگاه به حرکت در می آمدند !!!! حالا دیگه مناسبت این آهنگ ها را نمیدانم!
همین طور در حال راهپیمایی بودیم که پرچم های زرد و نارنجی که بر روی آنها نوشته شده بود " ما برای نبرد بزرگ آماده ایم" توجه من و دوستانم را جلب کرد ! گفتیم به هر شکل شده یکی از این پرچم ها بگیریم ! از اونجایی که دیگه پرچم پخش نمیکردند به ناچار سراغ کسانی که پرچم در دست داشتند می رفتیم تا بلکه بتوانیم پرچمشان را با پلاکاردی که داشتیم تعویض کنیم !!! سراغ هر کس که رفتم گفت امکان ندارد!! هنوز امیدوار به به دست آوردن پرچم بودم که ناگهان ازدحامی توجه مرا جلب کرد ! مرد جوانی در حال توزیع همین پرچم ها بود ! فوری خودم را رساندم و بالاخره یک پرچم از او گرفتم !
در خوشحالی به دست آوردن پرچم بودیم که این پرچم -عکس زیر - ما را دوباره به فکر فرو برد که چگونه دوباره پرچم خود را عوض کنیم !
همین طور که جلو میرفتیم و به میدان آزادی نزدیک میشدیم به سراغ جوان هایی که این پرچم را به دست داشتند میرفتم و درخواست تعویض پرچم میکردم ولی هر بار با شنیدن پاسخ های زیر دست خالی بر میگشتم :
عمرا !!
فرمانده گفت به کسی ندیم !
جونم را بگیر اینو نگیر !
خودم با کلی التماس گرفتمش !
واسه بچمه!
نمیدم ! عکس آقا داره!!
و....
یه بار هم که تونستم از یه بچه ای بگیرم باباش اومد و نگذاشت ! گفت عمرا عوض نکنم!
شاید باورتون نشه ! ولی این جوابها را افراد متعددی در سنین مختلف میدادن! بچه و بزرگ ، پیر و جون !
رسیده بودیم زیر میدان آزادی و همچنان مشغول فعالیت !!! که یه اتفاق باور نکردنی دیگه افتاد! رفتم سراغ یکی و بهش گفتم بیا عوض کنیم ! گفت " هر دوش برای تو!!!" اصلا انگار دنیا را به هم داده بودن ! میدونی چرا ؟ چون گزینه روی میز ایرانی ها روی این پرچم ثبت شده بود !!!
لبیک یا خامنه ای