بسم الله الرحمن الرحیم
سلام

دیشب نشسته بودم پای لب تاب
سایت خبر گزاری فارس را آورده بودم
صفحه مربوط به خبر تصاویر منزل"شهید حسین همدانی"

عکسها را که نگاه میکردم ناخداگاه اشک تو چشمام حلقه زد
فکر میکردم به آرزوهای خودم
آرزوی شهادت!
به خودم میگفتم  سردار! هشت سال مقابل دشمنان این آب و خاک ایستادی
سال 78  یه فتنه چند روزه را با همکارات و مردم جمع و جور کردی
یه فتنه 8 ماهه را هم بعدش

اصلا اگه تو جنگ شهید نشدی خواست خدا بود! میخواست باشی و این نظام را تو فتنه ها هدایت و حمایت کنی !

ولی سردار!
تو به آرزوت رسیدی و
این روزا حرف از فتنه های بزرگتره!
سردار! میدونم که همه چیزو میبینی چون زنده ای!
سردار!
تو که دستت به خدا میرسه!
به جای ما که دعامون از سقف خونمون رد نمیشه
از خدا بخواه!
از خدا بخواه که این نظام رو از فتنه ها حفظ کنه!

سردار!
میدونم که شهادت هنر مردان خداست
ولی منم دلم شهادت میخواهد!
برام دعا کن مرد خدا بشم